توليد در مقياس جهاني، مفاهيم موانع و راهكارها
نظریه ها و کاربردها
 
آخرین مطالب
 
پیوندهای روزانه
توليد در مقياس جهاني، مفاهيم موانع و راهكارها

توليد در مقياس جهاني، مفاهيم موانع و راهكارها

 

بي شك يكي از آثار مهم تحولات قرن بيستم در محيط تجاري و توليدي، جهاني شدن است. امروزه رقابت افزايش يافته است و رقباي متعددي در همه نقاط جهان مشغول رقابت در مرزهاي ملي و بين‎المللي هستند. در شرايط كنوني توليد از يك تصميم محدود و در قلمرو ملي فراتر رفته و به مرزهاي جهاني راه يافته و به يك تصميم استراتژيك تبديل شده است. اگر در بازاريابي. امروزه بازار برابر مشتري است و از سوي ديگر بازار فعلي، در حد جهاني باشد. لذا مشتري نيز مشتري جهاني است و ديگر كمتر در محدوده ملي تعريف مي‎شود. در اين عرصه، اساس رقابت و توليد نيز تغيير كرده و ظهور شرايط مذكور شركت‎هاي توليدي را وادار نموده است تا به عمليات توليدي با توجه به ديدگاه‎هاي جهاني بيندشند و ارزيابي مجددي در نگرش‎ها به رقابتهاي بين‎المللي داشته باشد.

شونبرگر، واژه توليد را در مقياس جهاني، اولين بار در سال 1986 به كار گرفت و از آن پس مورد استفادة بسياري از افراد قرار گرفته است. به منظور تبيين اين واژه مي‎توان تعاريف ذيل را بيان نمود:

«توافقي جامع بر بهبود مستمر كيفيت، هزينه، زمان تأخير و خدمت به مشتري با هدف بنيادي انعطاف‎پذيري توليد به عنوان جزئي از اين سيستم»

«تركيبي مناسب از مفاهيم توليد بهنگام، مديريت كيفيت فراگير و مشاركت كاركنان براي تبديل توليدي به سلاحي رقابتي و نيرومند براي شركت»

«موجي كه با تشكيل تيم‎هاي چند وظيفه‎اي، آغاز شده است و مفاهيم طراحي توليد، بهبود مستمر فرآيند، مديريت كيفيت فراگير و تعميم وظيفه‎اي كيفيت را براي عرضة محصولات جديد توأم با موفقيت، سرعت، كمترين هزينه و بالاترين كيفيت در طراحي، توسعه، توليد، تحويل به مشتري، در بر مي‎گيرد.»

«مجموعه‎اي از مشتري‎گرايي، مديريت جامع كيفيت، مديريت توليد به موقع، بهبود مداوم، درگير كردن كاركنان در فرآيند توليد و تصميم‎گيري و رويكردهاي ديگر.»

تاريخچه توليد در مقياس جهاني

با توجه به تغييرات سريع تكنولوژي توليد و رقابت شديد در دهه 1970، اكثر شركت‎ها، استراتژي‎هاي توليدي و فعاليت‎هاي خود را در صنايع مختلف ارزيابي نموده و از رويكردهاي نوين استراتژي توليد استفاده كرده‎اند. طبق بررسي‎هاي انجام شده، رويكردهاي توليدي موفق تا سال 1989 عبارتند از: برنامه‎هاي مشاركت كارگران، مديريت كيفيت فراگير، توليد رقابتي، ملحوظ نمودن توليد در استراتژي شركت، كاهش موعد تحويل(lead time)، نگهداري و تعميرات پيشگيرانه، كنترل ‌آماري فرايند، طراحي به كمك كامپيوتر، ساخت به كمك كامپيوتر و ماشين‎هاي كنترل عددي. در بررسي‎هاي انجام شده در سال 1995، رويكردهايي كه بر امور استراتژيك و انساني تأكيد داشتند، نسبت به رويكردهاي كامپيوتري و الگوريتمي طرفداران بيشتري پيدا كرده بودند. در سال 1995، رويكردهاي موفق غير از ليست قبل عبارت بودند از: نيل به ضايعات صفر(بدون خرابي)، تشكيل گروه‎هاي كاري و توانمندسازي كاركنان.

در دو دهه اخير به علت رقابت شديد بسياري از شركت‎هاي توليدي اهداف استراتژيك، ارزش‎ها و اولويت‎هاي خود را بازنگري كرده و در نهايت به ضرورت تعيين راهكار توليد در مقياس جهاني رسيده‎اند. تغيير تمركز از حجم توليد به انعطاف‎پذيري توليد به طوري كه در نهايت كيفيت محصولات و درجه پاسخگويي شركت ارتقا يابد، يكي از دلايل اين نگرش است.

ويژگي‎هاي توليد در مقياس جهاني

طبق مطالعات متعدد انجام شده، شركت‎هايي كه جزو شركت‎هاي داراي استانداردهاي جهاني محسوب مي‎شوند داراي ويژگي‎هاي زير هستند:

1. تأكيد بر تفكر استراتژيك به جاي تمركز بر سودآوري كوتاه مدت

2. حاكميت تفكر بر كليه مؤلفه‎هاي رقابت(مانند كيفيت، هزينه، انعطاف و …) به جاي جزئي‎نگري

3. حاكميت كامل تفكر مشتري مداري بر كليه تصميم‎گيري‎ها

4. برتري نسبت به كليه رقبا، حداقل در يك بعد رقابتي

5. برخورداري از نرخ رشد و سودآوري رقابتي در مقايسه با رقباي ديگر

6. برخورداري از سطح مناسبي از چالاكي و واكنش سريع در برابر تغييرات

7. برخورداري از نقش كليدي و حساس رهبري و مديريت عالي سازمان

8. تأكيد بر آموزش و توسعه منابع انساني

9. پيگيري جدي بهبود مستمر در تمام امور

10. سرمايه‎گذاري قابل قبول در تكنولوژي و نيروي انساني

11. استقرار فرهنگ مشاركت در كار گروهي، حذف ضايعات توليد، توليد با ارزش افزوده بالا،

12. استقرار نظام مناسب اطلاعاتي از طريق حذف لايه‎هاي سازماني غير ضروري و ارتباطات باز

آثار توليد در مقياس جهاني

براساس مطالعات موجود، عمده آثاري كه از اجراي توليد در مقياس جهاني براي شركتها حاصل مي‎گردد عبارتند از:

1. افزايش سطح انعطاف‎پذيري توليد

2. افزايش رضايت مشتري

3. افزايش توان رقابتي توليد(از طريق كاهش حجم سرمايه‎گذاري موجودي كالا، كاهش سيكل توليد، كاهش دوره عمر محصولات، توان توليد محصولات جديد و …

4. افزايش سطح پويايي سازمان و رقابت‎پذيري آن

5. جذب و نگهداري بهترين افراد در نتيجه ارتقاي روحيه كاركنان

مدل‎هاي توليد در مقياس جهاني

در مورد تقسيم‎بندي مدل‎هاي توليد جهاني توافق خاصي وجود ندارد. لذا ابتدا چند مدل مطرح اختصاراً معرفي مي‎شوند:

1. مدل شونبرگر: اين مدل را شونبرگر در 19 اصل و 8 سرفصل بيان كرده است. اين مدل در واقع نكات و اصولي را كه يك سازمان براي استقرار توليد در مقياس جهاني، بدون اولويت‎بندي خاصي در مراحل استقرار، بايد به آن توجه داشته باشد را نشان مي‎دهد.

2. مدل هونگ، لارنس‎مور و ايل شين: در اين مدل استقرار توليد در مقياس جهاني به استقرار چهار سيستم توليد بهنگام، كنترل كيفيت فراگير، اتوماسيون كارخانه و نگهداري و تعميرات فراگير بهره‎ور متكي است، كه البته تمام اين موارد بر بستر مشاركت كاركنان استقرار يافته‎اند. به عبارت ديگر تركيب اثربخش اين چهار ستون نيازمند يك كادر خوب آموزش ديده و كاركنان وفاداري است كه هرگز از وضع جاري خود راضي نمي‎شوند و در جستجوي راههايي براي بهتركردن خود و فرآيندهايشان هستند.

3. مدل دكتر راس: وي با طرح اين پرسش كه چرا برخي از شركت‎ها با وجود استقرار تكنولوژي‎هاي جديد توليدي توفيق چنداني نداشته‎اند، پاسخ را در قالب ارائه مدلي بيان نمود. به نظر دكتر راس چهار عامل بحراني در استقرار توليد در مقياس جهاني عبارتند از: تكنولوژي، فرهنگ و ساختار، اطلاعات و منابع انساني. مطالعات وي نشان مي‎‎داد كه اكثر شركت‎ها تنها به عامل تكنولوژي توجه و از ديگر عوامل بحراني غفلت كرده‎اند و تنها شركت‎هايي كه اين چهار عامل را در كنار هم مورد توجه قرار داده‎اند، توفيق داشته‎اند. در بحث ساختار و فرهنگ، وي بر ضرورت طراحي مجدد سازماني، كانال‎هاي جديد انتقال اطلاعات و توزيع متفاوت اقتدار تأكيد داشت. اين مدل نيازمند نقش و مهارت‎هايي است كه مديريت سازمان را متعهد به استقرار فرصت‎هاي آموزشي حين كار براي كاركنان مي‎كند. از سوي ديگر نيازمند يك فرهنگ عملياتي جديد مرتبط با كار گروهي، حذف ضايعات، توليد با ارزش افزوده، تعليم و آموزش حين كار، تعهد به كيفيت فراگير و حذف موانع سازماني است. در خصوص اطلاعات نيز بر محورهايي چون حياتي بودن دسترسي شركت به جريان اطلاعات، ضرورت استقرار تكنولوژي‎هاي اطلاعاتي جامع براي كنترل مواد، حسابداري فروش تأكيد شده است. مشكل اساسي اين مدل فقدان رويه‎هاي فازبندي شده و بيشتر طرح خطوط راهنماست.

4. مدل روت، گيفي وسيل: در اين مدل تا حدي اولويت‎ها و مراحل شفافتر بيان شده‎اند. در رأس گام‎هاي مدل مديريت عالي است كه طراحان، حول آن به محورهايي مانند توسعه شركت در جهت يك مديريت توليدي و فرآيندها و قابليت‎هاي توليدي موردنياز و استقرار ديدگاه سيستمي مبتني بر تحقق نياز مشتري كه به نحو مؤثر و رضايت‎بخشي توزيع شده است اشاره دارند.

5. مدل‎هاي نوين مانند دو مدل آقايان دكتر فارسيجاني و مدل آقاي صفائي كه سعي در فازبندي مراحل استقرار توليد در مقياس جهاني داشته‎اند.

مراحل استقرار توليد در مقياس جهاني

با بررسي‎ مدل‎هاي معرفي شده مي‎توان گفت كه اشكال عمده و مشترك مدل‎هاي فوق فقدان ارائه يك رويه مرحله‎بندي شده جهت استقرار توليد در مقياس جهاني است. در اين خصوص با مروري بر مدل‎ها و بررسي و مطالعه شركتهاي مقياس جهاني، مي‎توان به مراحل زير رسيد:

1. آموزش مديران عالي شركت و طرح ضرورت استقرار توليد در مقياس جهاني

2. تشكيل كميته اجرايي استقرار(متشكل از مديران عالي شركت با نقش رهبري مدير عالي)

3. شكل‎گيري تيم تحليل استقرار(از افراد توانمند در حوزه‎هاي مختلف مهندسي، فروش، ساخت و مشاوران و محققين بيرون از شركت)

4. درك شرايط جاري سيستم و آماده‎سازي بستر برنامه‎ها

5. تدوين برنامه استقرار

موانع استقرار توليد در مقياس جهاني

هر چند استقرار معيارهاي توليد در مقياس جهاني در سطح صنايع مختلف آثار مثبتي بهمراه داشته و خواهد داشت، اما اجراي آن در ايران و صنايع و سازمان‎هاي فعلي بسيار دشوار است. مهمترين علل و موانع در راه استقرار توليد در مقياس جهاني را مي‎توان موارد ذيل برشمرد:

1. حاكميت فضاي غير رقابتي بر اكثر صنايع كشور؛ در حال حاضر شاخص رقابت‎پذيري در ميان بسياري از صنايع كشور پائين است و انحصار بصورت اعضاي تك قطبي در آنها رواج دارد. همين امر باعث مي‎گردد تا بسياري از معيارهاي توليد در مقياس جهاني اصولاً در فضاي اقتصادي و توليدي كشور قابل اجرا نباشد. بعنوان مثال در صنعت خودروسازي در حالي‎كه به علت عدم تعادل بين عرضه و تقاضا، وجود انحصار در توليد ورود و قيمت‎گذاري خودرو، وضعيت بازار به گونه‎اي است كه مشتري حق انتخاب و قدرت انتخاب ندارد. چگونه مي‎توان بحث از مشتري‎مداري و محدوديت مشتري در توليد كرد؟ يا در حالي‎كه بيشتر وقت، انرژي و سرمايه فكري مديران صرف رفع امور مرتبط با توليد، نقدينگي، تأمين ارز و … مي‎شود چطور مي‎توان انتظار داشت كه مديريت به انعطاف‎ توليد، حمايت از توليد در مقياس جهاني و … بپردازد. از اين‎رو حاكميّت فضاي غير رقابتي در كشور مشكل اساسي استقرار نظام توليد در مقياس جهاني در ايران است.

2. روزمرگي مديران؛ همانطور كه اشاره شد اكثر صاحبنظران كليدي‎ترين عامل رشد يك سازمان از نظر مقياس جهاني را در حمايت مديران ارشد و درگيري آنها در فرآيندهاي مربوط دانسته‎اند؛ در صورتي‎كه مديران كشور به علل مختلف با انبوهي از مشكلات مواجه هستند كه چاره‎اي جز پرداختن به امور روزانه شركت و تصميم‎گيري‎هاي مقطعي و گذران اوقات ندارند.

3. فضاي اقتصادي، سياسي، اجتماعي؛ در توضيع حاكميت فضاي غيررقابتي به اين نكته اشاره داشتيم كه فضاي حاكم بر سازمان تأثير بر تصميم‎گيري‎ها و برنامه‎هاي آن دارد. در وضع فعلي كشور به علت مشكلات متعدد ساختاري اقتصادي، اجتماعي و مشكلات ناشي از تحريم‎هاي سياسي(كه البته نسبت به حجم تبليغات و فشارها بايد اذعان داشت كه تأثير بسيار كمي بر بسياري از صنايع كشور داشته‎اند) مانند عدم همكاري و يا سرمايه‎گذاري در برخي صنايع نظير صنعت هوا و فضا و … گرايش سرمايه‎گذاران داخلي و خارجي و برنامه‎ريزان بيشتر به سمت سرمايه‎گذاري كوتاه مدت، پر بازده و كم خطر جلب شده است. اين گرايش براي يك كشور بي شك زيان‎بار و مشكل‎زا مي‎باشد، زيرا انبوه حجم سرمايه كشور منابع آب به سمت امور كوتاه مدت سرازير مي‎شود و مسائل مهم، بلند مدت و زيربنايي مورد غفلت قرار مي‎گيرند. در ويژگي‎هاي توليد در مقياس جهاني متذكر شديم كه اولين اصل در اين تفكر حاكميت تفكر بلندمدت و استراتژيك به جاي تمركز به امور كوتاه مدت و مقطعي است.

4. كمبود متخصصين: در خصوص مقوله در مقياس جهاني با توجه به سابقه طرح آن در جهان، بايد بيان داشت كه مطالعات اندكي در كشور دربارة مفاهيم، اصول، معيارها، الگوها … آن صورت گرفته است. بعنوان نمونه در سطح دكترا طبق اطلاعات مركز اسناد و مدارك علمي ايران صرفاً 2 رساله در خصوص توليد در مقياس جهاني در كشور انجام شده است(اولي متعلق به آقاي صفائي قاويلكلائي است كه در سال 1378 در دانشگاه تربيت مدرس دفاع شده است و دومّي متعلق به اينجانب در دانشگاه تربيت مدرس مي‌باشد.

5. مشكلات اجرائي؛ در حال حاضر با توجه به فضاي كلي صنعت كشور مشكلات اجرائي فراواني در راه استقرار نظام توليد در مقياس جهاني وجود دارد كه به برخي از بهترين آنها در موارد قبلي اشاره شد. به طور كلي مسائلي چون وجود تعارض به جاي تفاهم و همكاري در زنجيرة تأمين(مانند خودروسازان و قطعه سازمان در صنعت خودرو ايران)، مشكلات برنامه‌ريزي در كشور، نگرش مديران به نظريات نوين، مشكلات ساختارهاي سنتي و غير سنتي سازمانهاي كشور، وابستگي شديد صنايع كشور به تغيير و تحولات افراد بجاي ثبات نسبي در رويه‌ها و استراتژيها و مسائل ديگر از اين قبيل نيز جزو مسائل اجرائي و راه استقرار نظام توليد در مقياس جهاني در كشور هستند.

راههكارهاي استقرار نظام توليد در مقياس جهاني

با توجه به نكات فوق به نظر مي‎رسد براي استقرار مناسب نظام توليد در مقياس جهاني رعايت نكات ذيل الزامي است:

1. تدوين استراتژي صنعتي كشور در سطح وزارت صنايع با همكاري استادان، محققان، صنعت‎گران و ذينفعان؛ در صورتيكه در حال حاضر تدوين استراتژي در حوزه‎اي بسته انجام مي‎شود.

2. التزام به استراتژي تدوين شده، حتي در صورتي‎كه به نحو كاملاً اثربخش و صد در صد درست طراحي نيز نشده باشد، مهمتر از تدوين استراتژي خوب و صحيح ولي عدم التزام به آن است.

3. عكس‎العمل به موقع و غير انفعالي به جاي رفتار تدافعي و انتخاب راههكارها براساس الزام و ضرورت؛ در صورتي‎كه واقعاً بايد اذعان داشت كه در بسياري از مواقع تصميم‎گيري‎ها و واكنش‎هاي مجموعه صنعت به اتفاقات و رويدادها، انفعالي است.

4. طراحي الگوهاي مناسب و منطبق با شرايط كشور؛ در اين زمينه مطالعات گسترده، دقيق و علمي در خصوص ابعاد توليد در مقياس جهاني، و طراحي الگوهاي سازگار با فضاي اقتصاد و مديريت كشور در سطوح كارشناسي ارشد، دكترا و طرح‎هاي مطالعاتي راهكار مناسب استقرار صحيح و مطلوب توليد در مقياس جهاني است.

5. يكي از مهمترين نقاط ضعف اغلب مطالعات، پيشنهادها و توصيه‎هاي محققان را مي‎توان در كپي‎برداري به جاي الگوبرداري دانست. بارها ديده شده است كه يك ايده و روش يا سبك مديريتي، اقتصادي و يا يك نسخه اداري از سوي برخي افراد بدون كوچكترين تغيير و تطبيقي با شرايط كشور به عنوان راه حل مشكلات مطرح مي‎شود. بعنوان نمونه اگر محققي در مطالعات خود به اين نتيجه رسيده است كه در اروپا يا ژاپن يك سبك مشخص مديريتي يا يك تجربه موفق بوده است، بدون توجه به تفاوت‎هاي فرهنگي بين آن جوامع و جامعه ايراني همان تجربه را براي سازمان‎هاي ايراني تجويز مي‎كند. اسم اين كار را الگويابي و در تكنيك‎هاي مشابهي بهينه‎يابي(Benchmarking) مي‎گذارد. در حالي‎كه اين برخورد كپي‎كاري است. در الگوبرداري صحيح و اصولي بايد شرايط و ملاحظات را در نظر گرفت و اصطلاحاً آن تجربه يا نسخه را ابتدا بومي و سپس تجويز كرد. غرض از اين مقدمه آن است كه رقابت نيز دچار همين مفصل شده است؛ يعني بسياري راه حل مناسب براي اقتصاد و صنعت كشور را رقابت مي‎دانند و مي‎گويند چون فضاي رقابتي بسياري از ناكارآمدي‎هاي كشورهاي ديگر را اصلاح نموده است، لذا ما نيز بايد به سمت رقابت حركت كنيم، پس هيچ محدوديتي نبايد در كشور(اقتصاد كشور) حاكم باشد، واردات، سرمايه‎گذاري خارجي و … كاملاً آزاد باشد تا در اين فضاي رقابتي اگر شركت‎هاي ايراني توان داشتند ادامه حيات دهند. در غير اين‎صورت حذف شوند تا مكانيسم رقابت اصلاح‎گر عرصه اقتصاد ايران گردد. در يك تفكر افراطي برخي از مديران در صنعت كشور معتقدند كه چون ما توان مديريت منابع كشور را نداريم و در حال حيف و ميل و تباه كردن آن به علت سوء مديريت هستيم، لذا چاره‎اي نيست جز اينكه مديريت را به خارجي‎ها واگذار كنيم تا آنها در صحنه‎ رقابت و با استفاده از تجربه و توان خود منابع ما را درست هدايت و مصرف كنند(!). اين گروه گر چه بسيار قليل و انگشت‎شمار هستند ولي تفكر آنها بسيار خطرناك است و به واقع بايد به آن نام استعمارزدگي نوين داده ريشه‎يابي اين تفكر انحرافي و علل وقوع آن و پاسخ به دلايل و شواهد مدعيان اندك اين تفكر، مجال ديگري را مي‎طلبد و البته چون هنوز اين عده بطور علني و آشكار ايده خود را مطرح نكرده‎اند(جالب آنكه علي‎رغم سوء مديريت مورد ادعاي خود، غالباً هنوز هم اين سمت را رها نكرده‎اند) اين بحث را به فرصت ديگري وامي‎گذاريم.

آري، حقيقتاً بسياري از مشكلات اقتصاد و صنعت كشور به دليل فضاي غيررقابتي است و انحصار و رانت‎خواري‎ها ضربات جدي را بر آن وارد ساخته است؛ اما حركت كوركورانه، خاصه با تكيه بر تجويزات خارجيان راه درستي نيست(بررسي تجربه كشورهايي چون آرژانتين شاهد خوبي بر اين مدعاست). حركت به سوي رقابت بايد آگاهانه و هدفمند باشد. بطوري‎كه مرحله‎بندي شده و در هر مرحله سياستها، استراتژيها و نتايج احتمالي كاملاً مشخص شده باشند. حركت به سمت بازار رقابتي نبايد به معناي نابودي صنايع كشور، بلكه بايد به معناي بازسازي و تجديد حيات صنايع مولد و مؤثر كشور باشد. همچنين استقرار فضاي رقابت در كشور نبايد منجر به از بين رفتن اشتغال مولد، سرمايه‎هاي ملي، ارزشها و باورها گردد، بلكه هدف از رقابت بايد بهره‎گيري از تجارب رقبا، تقويت ساختارها و ارزشها و … باشد. بايد به اين نكته اساسي توجه داشت ك امروزه در جهان، عرصه رقابت از اقتصاد شروع مي‎شود ولي به آن ختم نمي‎شود. ورود يك كالاي خارجي به يك كشور، با خود فرهنگ، سياست،‌ارزش و … را خواهد آورد. در واقع به بياني ساد‌ه‌و در قالب يك مثال مي‌توان گفت، وقتي يك شركت خارجي اقدام به وارد كردن انبوهي از توليدات خود را به ايران مي‌نمايد، مردم با مصرف آن به ترويج آن مي‌پردازند و طي يك فرآيند بلندمدت(و البته در مورد برخي محصولات، كوتاه‌مدت) فرهنگ آن كالا را مي‌پذيرند. اين پذيرش فرهنگ كالا باطبع در فرهنگ عمومي جامعه و ارزش‌هاي آن تأثير‌گذار خواهد بود و اثرات فرهنگي و اجتماعي گسترده‌اي را برجاي خواهد گذاشت. برخي از اين تغييرات مثبت است و باعث رشد و زايش فرهنگ قبلي مي‌گردد، اما برخي آثار آن نيز مخرب است و اصول بنيادي و ارزش‌هاي فرهنگي را تحت‌‌الشعاع قرار مي‌دهد. دشواري كار تجارت و رقابت در دنياي امروز براي آنها كه به رقابت فقط براي كسب درآمد نمي‌نگرند. همين مساله است؛ يعني پالايش آثار مثبت و منفي رقابت.

حال اگر رقابت را در عرصه غير توليد، ساخت و صنعت در نظر بگيريم، اين نكته حساسيت بيشتري پيدا مي‌كند. امروزه در عرصه سياست، فرهنگ، دين(نه در اساس دين، زيرا طبق اعتقادات و نظر مسلمانان همة اديان الهي اهداف مشترك داشته و قابل احترامند) ارزشها و …رقابت وجود دارد و حتي بايد گفت نوع اين رقابت بسيار متفاوت با رقابت در عرصه توليد و اقتصاد است. مولفه‌هاي آن پيچيده‌تر و تحليل مكانيسم رقابت در اين عرصه كار بسيار دشواري است كه متأسفانه در كشور كمتر مورد توجه بوده است. پيروزي در اين رقابت نيازمند شناخت دقيق آن و انجام مطالعات گسترده در حوزه علوم انساني است كه جهت‌گيري راهبردي داشته باشد.(در اين خصوص مطالب تقريباً جامعي در قالب يك سخنراني علمي در دانشگاه امام صادق عليه‌السلام با عنوان نقش و جايگاه تفكر راهبردي در حوزه علوم انساني توسط اينجانب انجام شده است كه در آن ضمن تبيين موضوع مورد اشاره به راهكارها و خاصه نقش دانشگاه امام صادق در اين زمينه پرداخته‎ايم.) به همين علت آنچه تحت عنوان حركت آگاهانه به سمت رقابت و رقابت‎پذيري در تمامي عرصه‎ها مطرح مي‎گردد، در اين حوزه نيز بايد مطالعه و مطرح گردد. حتي تفكر توليد در سطح جهاني نيز مي‎تواند بعنوان يك ايده تك عنوان عرضه در مقياس جهاني در حوزه علوم انساني مطرح باشد؛ به اين معنا كه آنچه در اين حوزه مطالعه، بيان و طراحي مي‎شود، قابل طرح در مقياس جهاني باشد نه اينكه صرفاً در فضاي منطقه‎اي و محدود قابل طرح باشد و در رقابت با نظريات مختلف جهاني فاقد استحكام لازم باشد. البته اين‎كه معيارها چيست، ملاك استحكام چه باشد و اصولاً رقابت در اين سطح به چه معناست، مجالي ديگر را مي‎طلبد.

در پايان بايد به عنوان جمع‌بندي و نتيجه‎گيري از بحث بيان داشت كه:

اولاً) توليد در مقياس جهاني يك نياز بلند مدت كشور است كه در صورت استقرار درست و مطلوب مي‎تواند باعث استفاده بهينه از منابع گردد. اين امر نيازمند طراحي دقيق و مطالعه شده مد‎ل‎هاي رقابتي با رعايت الگوبرداري مناسب است. استقرار اين تفكر نه تنها باعث مي‌گردد تا منابع موجود در كشور به علت رعايت استانداردهاي جهاني و حاكميت منطقي فضاي رقابت بهتر مصرف گردد، بلكه در همكاري مناسب با ساير كشورها نيز تأثيرگذار است. ثانياً) عرصه رقابت در آينده(و حتي حال) صرفاً در عرصه اقتصاد نيست، لذا ضروري است تا رقابت، ابعاد و مولفة آن در تمام حوزه‎ها تعريف شود و روي آن مطالعات دقيق و علمي و با جهت‎گيري راهبردي صورت گيرد كه در اين خصوص نقش دانشگاه امام صادق عليه‎السلام، خاصه دانشجويان، استادان و دانش‎آموختگان آن بسيار حياتي است. اميد است با عنايات رسمي همگان در انجام اين مهم موفق باشيم، زيرا آينده نسل‎هاي آتي متكي به تلاش آگاهانه، هدفمند و برنامه‎ريزي‎شده ماست.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

برچسب‌ها:
 

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان بازرگانی بین الملل و آدرس pnu-tejarat.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.